... .

خداحافظ

... .

خداحافظ

السلام علیک یا علی(ع)

این علی که شما وصفش می‌کنید همان رستم خودمان است

که آرایش اسلامی‌اش کرده‌اید! این علی شما به درد صوفی‌ها

و پهلوان‌ها می‌خورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!

این علی‌ای نیست که من به او معتقدم،

علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی،

با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچه‌ورمال و استثمارگر،

هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه می‌کند.

و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در

پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانی‌شان نمایان است

و در میان‌شان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود می‌کند.

چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!


(دکتر علی شریعتی)


می خواهم فریاد کنم

نه،

من هرگز نمی نالم؛

قرنها نالیدن بس است؛

می خواهم فریاد کنم؛

اگر نتوانستم، سکوت می کنم؛

خاموش مردن بهتر از نالیدن است.


(دکتر علی شریعتی)



منبع عکس:www.duelfa.com

کبوتر با قلب کلاغ

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند،

ولی قلبش سیاه میشود.

دوست داشتن کسی که

لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است . 


(دکتر علی شریعتی)


شکست خورده ای پیروز

حسین بزرگترین شکست خورده ی پیروز تاریخ بشر است.


(دکتر علی شریعتی)


مرگ بی ارزش

مرگی که ضرری برای هیچ کس نداشته باشد،

بی ارزش ترین مرگ هاست.


(دکتر علی شریعتی)


منبع عکس:www.warpic.ir

سکوت مرگبار

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد، 

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک
اندامم چه خواهد ساخت ،
ولی بسیار مشتاقم ،
که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد،

به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یکریز و پی در پی

دم خویش را برگلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته ترسازد ،

بدین سان بشکند در من ،

سکوت مرگبارم را...

(دکتر علی شریعتی)

شما

شما
ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید
پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت.
و شما
ای چشم هایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید
پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت.
وشما
ای کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم ...

پس از این مرا کمتر خواهید دید...


(دکتر علی شریعتی)


آدمها چهار دسته اند

آدمها


١ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای

چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار.

هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.


٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند

و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند.دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


٤ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.
شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم

حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم

آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان

چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم.هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم

قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود.

سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم

و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم

و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد

انگشتان دست هم نرسد.


(دکتر علی شریعتی)